- هم سخن
- متفق در سخن و گفتگو، هم صحبت، هم کلام، هم زبان، هم آواز
معنی هم سخن - جستجوی لغت در جدول جو
- هم سخن
- یک زبان، همزبان، هم آواز، یکدل، متفق القول
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
همزبانی هم آوازی یکدلی اتفاق
کسی که اندک سخن گوید کم گوی، ساکت خاموش
دو تن که به یک اندازه عمر کرده باشند، همسال
دو یا چند کس که از جهت سن و سال و عمر معادل باشند (نسبت بیکدیگر) هم سال
هم جهت
پرگوی، پرچانه، پرحرف
هم میهن
مشترک المنافع، شریک
بی گفتگو بی شک بی شبهه
شیرین زبان، فصیح
بی گفتگو، بی شک وشبهه
همقدر، هم وزن، هم ترازو
هم رتبه، هم طراز، هم درجه
کفش، موزه، چرم کفش، تخت کفش، برای مثال وگر خلاف کنی طمع را و هم بروی / بدرّد ار به مثل آهنین بود هم لخت (کسائی - ۵۸)
دو یا چند تن که با هم سفر کنند
یک زبان، یک کلمه، متفق، هم آهنگ
دو تن یا دو چیز که به یک وزن باشند، هم سنگ
کسی که با دیگری در یک خانه زندگی کند، هم خانه
دو یا چند تن که دارای یک کیش و آیین باشند، هم کیش
اندک سخن گفتن کم گویی، سکوت خاموشی
هم آئین، هم مذهب، هم کیش
همچنین
دو تن که با یکدیگر شان و مقام برابر دارند، هم رتبه، هم درجه، هم مقام، هم تراز
همباگ
هم سن بودن همسالی
همقدر، هم ترازو، هم وزن
هم ارزش، برابر، همتراز
رفیق راه، کسی که با دیگری به سفر رود
دو چیز که در یک سطح و دارای یک ارتفاع باشند
صمیمیت محرم بودن
فرمود بدوستان همزاد تا بر پی او روند چون باد. (نظامی) و کواعب اترابا وکنیزکان هم بالا هم آساهم زاد، موجودی متوهم (از جن) که گویند باشخص در یک زمان تولد میشود و در تمام حیات با او همراه است. توضیح بنا باعتقادی عامیانه همزاد گاه ممکن است باعث زحمت و صدمه زدن به همزاد انسان خویش شود و گاه هم او را به سعادت و مکنت و ثروت می رساند. نیز عامه معتقدند که بعضی از مردم (خاصه جن گیران وغشی ها) باهمزاد خویش رابطه دوستانه یا خصمانه دارند و با آنها روبرو و هم کلام می شوند
مایعی که از مواد مختلف باشد که با آلتی در هم آمیختن، چنانکه آش را با چمچه یا قاشق هم زنند
دو یا چند کس که یک وطن دارند هم میهن